اکثرا در سمینارها و برنامه های کارآموزی از استادان شنیده شده است که میگویند آنها وقت کافی به پرداختن موضوعات تربیتی شاگردان ندارند فقط میتوانند دروس را به آنها تشریح کنند و این وظیفه والدین است که به موضوع تربیت فرزندان شان بپردازند درحالیکه همواره کلمه ( تعلیم) و ( تربیت) کنار هم استفاده شده و با وجود داشتن معانی مختلف هر دو رشد فکری و تعالی انسان را تشریح میکنند. اگر شخصی دارای رشد عقلانی خوبی باشد ولی رفتار درست و مطلوب را نیآموخته باشد در زمره ای انسان های جاهل به شمار می آید. آنچه به انسان ارزش میدهد علم و ادب وی است. ناگفته نباید گذاشت که تعلیم و تربیت منحصر به افراد، زمان و مکان نیست بلکه برای همه درهرزمان و مکانی میسر میباشد.
این دو کلمه همیشه در همه جا کنار هم آمده اند حتی در کلام خداوند(ج) این دو مورد تعلیم و تزکیه که تزکیه همان تربیت نفس است با هم مطرح شده است. خداوند(ج) انبیاٰء خویش را به دو ماموریت روی زمین آفریده است که عبارتند از مامور بودن به تعلیم انسانها و هم تربیت آنها. هرجا که موضوع تعلیم پیش میشود موضوع تربیت نیز به آن پیوسته است چون هر دو در مورد تربیت انسان در ابعاد گوناگون مورد استفاده قرار میگیرند. پس به هیچ وجه جداسازی این دو مقوله صحیح نیست. پس چرا مکتب جای تربیت نباشد؟ چرا مکتب در تعالی رشد انسانی نقش نداشته باشد؟ چرا استادان خود الگوی از اخلاق و کردار حمیده برای خردسالان مان نباشند؟
استاد چه در رابطه با نکات دیداری، چه در رابطه با گفتارش وچه در رابطه با اعمالش، بر شاگرد اثر میگذارد و آن فرد ناخودآگاه از او روش میگیرد، چه استاد بخواهد چه نخواهد وچه شاگرد بخواهد و چه نخواهد متاثر از این همنشینی با استاد است. تاثیر گذاری استاد بر شاگرد قطعی است. در شرایط معمول، اثرگذاری و اثرپذیری خواه نخواه است. لذا تعلیم و تربیت دوشادوش یکدیگر است.
اگر استادی فکر میکند که اخلاق و ارزش ها باید در خانه فرا گرفته شوند وی در زمره ی استادان غیر اثر بخش یا خطرناک قرار میگیرد. بناء استادان گرانقدر متوجه این نکات باشند که آنها هم مسئولیت تعلیم شاگرد را به عهده دارند و هم تربیت آنها را و اگر نمی خواهد این دو موضوع را از هم جدا سازند در واقعیت شانه از این مسئولیت بزرگ انسانی و سنت نبوی خالی میکنند. و بالاخره ما در هیچ محیط تعلیمی ، نمی توانیم محیط تربیتی را جدا کنیم و بگویم تعلیم است ولی تربیت نیست.